۱۳۹۲ خرداد ۱۶, پنجشنبه

بررسی ادعای اعجاز قرآن در منحصر به فرد بودن اثر انگشت




بررسی ادعای اعجاز قرآن در منحصر به فرد بودن اثر انگشت به همراه شرح آیه‌ی مربوطه.

یکی از مورادی که مسلمانان آن را دلیل بر علمی بودن و اعجاز قرآن می‌دانند، این آیه از قرآن است: 
بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ (قیامه/4) بله! ما توانا بر مرتب کردن (ساختن) انگشتان او نیز هستیم. 
مفسرین امروزی "بنان" را در اینجا به معنی "اثر انگشت" معرفی کرده‌اند و آن را به منحصر به فرد بودن آن در میان هر فردی می‌دانند:
آرى قادريم كه حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنيم (ترجمه از محمد مهدی فولادوند)
آري قادريم كه (حتي خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب كنيم. (مکارم شیرازی)
این آیه در مورد روز قیامت و تأکیدی است که الله بر توانائیش در زنده کردن انسان و برگرداندن تمامی اعضایش را دارد، در اینجا آیه‌ی پیش از این را می‌نویسم:
أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ (قیامه/3) آيا انسان گمان دارد كه استخوانهایش را گردآوری نمی‌کنیم؟
اثر انگشت در زبان عربی به معنی "بصمه" است؛ شاید گفته شود که این واژه به تازگی وارد زبان عربی شده است، اگر چنین باشد پس باید بپذیریم که بنان به معنی اثر انگشت نمی‌تواند باشد، اما معنی بنان: قطع به یقین قاموس محیط که نوشته‌ی فیروزآبادی است یکی از موثق‌ترین کتاب مرجع عربی در زمینه‌ی شناخت واژه‌است(شرح به نقل از ویکی‌پدیای عربی)، در این قاموس به روشنی اشاره شده است که معنی بنان "انگشت" و یا "اطراف انگشت" است:
البَنانُ: الاصابِعُ، او اطرافُها.
سیبویه ایرانی، بزرگترین عالم صرف و نحو عربی ، کسی است که صرف و نحو را به اعراب آموخت و او را شیخ النحا می‌خوانند، نیز معتقد است که بنان به معنی انگشت است:
خَمْسُ بَنانٍ قانِئِ الأَظْفارِ أَراد خَمْساً مِنَ البَنانِ

اما فهم خود قرآن
بهترین روش تفسیر و شرح قرآن، خود قرآن است، القرآنُ یفسر القرآن.
قرآن یک جای دیگر نیز این واژه را به کار برده است:
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ (انفال/12) هنگامیکه كه پروردگارت به فرشتگان وحى فرستاد كه من با شما هستم، مؤمنان را محکم بدارید كه به زودى در دل كافران هراس مىافكنم، پس گردن‌ها و انگشتان‌شان را قطع كنيد. (شرح و تفسیر این آیه)
صاحب کتاب " معجم العین" در شرح این آیه می‌گوید:
والبَنَان في قوله تعالى: وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ (انفال/12) يعني الشّوَى، وهي الأيدي والأرْجُل.
قال: و قد يجیء في الشعر. البَنانَة بالهاء للإصبع الواحدة. البَنَان: أطراف الاصابع في اليدَين.
ابو اسحاق الزجاج (ویکی پدیا عربی) در شرح این آیه از قرآن می‌گوید:
واحد البَنانِ بَنَانةٌ. و معناه في قولـه تعالى: وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ، الأصابع و غيرها من جميع الأعضاء.و قوله عز وجل: فاضربوا فوق الاعناق واضربوا منهم كل بنان. البنان ههنا جميع أعضاء البدن و معناه ههنا الاصابع وغيرها من جميع الأاعضاء
همانگونه که مشاهده می‌نمائید، "بنان" که جمع "بنانه" می‌باشد در زبان عربی به معنی انگشت و آنچه که پیرامون آن است، آمده.
الا ليتنی قطعت منی بنانه ولاقيته فی البيت يقظان حاذرا
در برخی از جاها به معنی مفاصل دست و پا نیز آمده است:
و اما قوله: ( واضربوا منهم كل بنان و بزنید همه‌ی (بندهای) انگشتشان) ، فان معناه: واضربوا ايها المؤمنون من عدوكم كل طرف و مفصل من أطراف أيديهم وأرجلهم.
حدثنا أبو السائب قال حدثنا ابن إدريس عن أبيه عن عطيه: ( واضربوا منهم كل بنان ) قال: كل مفصل. حدثنا ابن وكيع قال حدثنا ابن ادريس عن ابيه عن عطيه: ( واضربوا منهم كل بنان ) قال: المفاصل .
قال : حدثنا المحاربی عن جويبر عن الضحاك: ( واضربوا منهم كل بنان ) قال: كل مفصل. حدثنا ابن حميد قال حدثنا يحيى بن واضح قال حدثنا الحسين عن يزيد عن عكرمه: ( واضربوا منهم كل بنان ) قال: الاطراف و يقال: كل مفصل. (تفسير طبری/ تفسير سوره الأنفال / باب القول في تاويل قوله تعالى / سالقیفي قلوب الذين كفروا الرعب)
پس معنی "بنان" به هیچ عنوان نمی‌تواند اثر انگشت باشد، جای تعجب اینجاست که آقایان مفسر، نه تنها به دروغ معنی این واژه را تغییر داده‌اند، بلکه مفهوم منحصر به فرد بودن اثر انگشت را نیزاز دل آن استخراج نموده‌اند؛ ظاهرا از دید ایشان الله در روز قیامت از روی اثر انگشت هر فرد تشخیص می‌دهد که او چه کسی است، قطع به یقین اگر در آینده تشحیص از راه اثر انگشت روشی قدیمی جلوه نماید و روش‌های علمی‌تری جایگزین آن شود، احتمالا به آیه‌ی پیش از این آیه استناد خواهند کرد آنجا که می‌گوید ما استخوانهای آنان را جمع آوری خواهم کرد:
أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ (قیامه/3) آيا انسان گمان دارد كه استخوانهایش را گردآوری نمی‌کنیم؟


"روشنفکری با شک کردن آغاز میشود"

۱۳۹۲ خرداد ۶, دوشنبه

پیدایش کائنات از دود...!؟



پیدایش کائنات از دود...!؟

مسلمانان آشنا به دانش امروزی در تلاش کسب وجهه برای اسلام, مدعی کشف تئوری پيدايش جهان در قرآن هستند. شاهد مدعای آنان آيه ای از سوره فصلت است :
(سوره فصلت/11):
بعد از آفرینش زمین پرکشید بسوی آسمان و آسمان ظرف آن دو روز انباشته بود از گاز و دود و پروردگارش به گرد عرش اعظم خود چرخید و به دودها و زمین گفت با من بیایید
(قرآن/ ترجمه بهبودی)

در واقع لغت عربی "دخان" که فقط معنی دود می دهد. نمونه ای از تحريف، مغلطه و بازی با کلمات، بويژه توسط کسانی که به دانش امروزی آشنا، اما جزم گرايی و تحجر فکری، پذيرش واقعيت را برايشان دشوار می سازد.

مسلمین (دود) را بعنوان ذرات معلق، قياسی بی عيب برای گازهای هيدروژن و هيليوم توجيه ميکنند در حاليکه دود ذرات خاکستر و بيشتر آن کربن است. بر خلاف گاز از سوختن يعنی اکسيداسيون بوجود آمده و هيچ شباهتی با عناصر تشکيل دهنده هيدروژن و هيليوم ندارد.

ايده آغاز پيدايش جهان از مواد گازی شکل از قديم در ميان ايرانيان و يونانيان وجود داشته و قرآن آنرا به غلط بعنوان دود تکرار کرده و گرنه زبان عربی لغات کافی برای توضيح و تشريح گاز داشته است.علاوه بر اين حدس و گمان در موضوعات علمی در ميان فيلسوفان يونانی رواج فراوان داشته و حتی بسياری از فرضيات آنان مانند پيش بينی اتم، قوانين علم ترموديناميک، وجود منظومه های ديگر، چگونگی بوجود آمدن باران و پروسه تکامل به واقعيت پيوسته است. آيا درستی اين گمان زنی ها منتج به نتيجه گيری ما از دسترسی آنان به ماورالطبيه و غـيب گويی بايد بشود؟

و اما نکته اصلی اينجاست که آغاز جهان از گاز نبوده است. اگر تيوری انفجار بزرگ صحيح باشد، پيدايش جهان، قبل از اينکه هر نوع ماده ای وجود داشته باشد، از انرژی محض است. چندين لحظه بعد از انفجار است که ماده شکل می گيرد و آنهم نه بصورت گاز بلکه پلاسما. بعد از سرد شدن پلاسماست که گازها بوجود می آيند. حتی در اين نقطه نيز هنوز گازها تنها مواد و يا بيشترين مواد تشکيل دهنده جهان نيستند.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۳, سه‌شنبه

قران و بیگ بنگ...!؟



قران و بیگ بنگ...!؟
باز هم معجزه سازی های بی پایه و اساس معجزه سازان را بخوانیم:
آیه ای که از آن برای اثبات این "معجزه" استفاده میشود از این قرار است:

سوره انبیا آیه 30
آيا كافران نديدند كه آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند و ما آنها را از يكديگر باز كرديم ؟، و هر چيز زندهاي را از آب قرار داديم، آيا ايمان نميآورند!

معمولاً این آیه را مترجمین به "آسمانها و زمین یکی بودند، سپس آنها را جدا کردیم" ترجمه میکنند. قبل از اینکه هر بحثی را مطرح کنیم از شما دعوت میکنم به این آیه بیشتر توجه کنید، گفته است آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم؟ کدام انسانی خلقت کائنات را دیده است که الله از کافران انتظار دارد آنرا دیده باشند و به دلیل این دیدن خود به او ایمان بیاورند؟ آیا الله از کافران کاری که برایشان غیر ممکن بوده است را انتظار دارد؟

مدعیان اینکه قرآن بیگ بنگ را پیشبینی کرده است میگویند این آیه از سینگولاریتی سخن میگوید. در بررسی این آیه باید به نکات زیر اشاره کرد:

نخست اینکه در زمان سینگولاریتی زمین و آسمان یکی نبودند، اساساً زمینی وجود نداشته است که بخواهد با آسمان یکی باشد، زمین میلیونها سال بعد بوجود آمده است.

دوم اینکه بر اساس این آیه زمین از آسمانها جدا شده است، اگر منظور از آسمانها کائنات باشد بازهم این آیه غلط میشود.

سوم اینکه برای درک این آیه باید به توضیحی که قرآن از نحوه پیدایش جهان میدهد توجه کرد. داستان خلقت جهان در قرآن ریشه در اساطیر باستانی منطقه دارد، بویژه اساطیر بابلی و داستان گیلگمیش ، در حماسه گیلگمیش که بسیار قدیمیتر از قرآن است نیز دقیقا از یکی بودن آسمانها و زمین و بعد جدا شدن آنها سخن رفته است. ایده جدا شدن زمین و آسمانها از یکدیگر در سایر اساطیر منطقه نیز یافت میشود، مثلا در مصر باستان باور بر این بوده است که خدای زمین (جب) و خدای آسمان (نات) به یکدیگر چسبیده بودند و جداشدن اختیاری آنها سبب شکل گیری جهان بصورت فعلی شد. بنابر این ماجرای جدا شدن زمین از آسمانها ارتباطی به بیگ بنگ ندارد و از اساطیر و افسانه های ملل مجاور اعراب به قرآن راه یافته است و اگر واقعا بخواهیم آنقدر نادان باشیم که آنرا به بیگ بنگ نسبت بدهیم، باید امتیاز را به کفار مصری و بابلی بدهیم نه به محمد بن عبدالله.

دکتر علی سینا در مورد این ادعا توضیحات جالبی ارائه داده اند که انرا در قسمت بعدی با هم مرور میکنیم

هفت اسمان و هفت لایه جو...!؟



هفت اسمان و هفت لایه جو...!؟
باز هم دروغ...!
یکی دیگر از معجزه سازی های مسلمانان برای اینکه نشان دهند قرانشان کتابی ماورایی است در مورد هفت اسمان میباشد و می خواهند هر طور شده انرا به لایه های جو مربوط سازند اینک میخواهیم این ادعا را بررسی کنیم:
انها برای اثبات ادعای خود دو لایه به لایه های جو اضافه میکنند ولی واقعیت این است که اتمسفر زمين را بر حسب چگونگي روند دما، اختلاف چگالي، تغييرات فشار، تداخل گازها و ويژگيهاي الكتريكي به 5 لایه اصلی زیر تقسیم میکنند که هر کدامشان خود به لایه های مختلفی تقسیم میشود:

1- تروپوسفر : از 0 تا 17.7 کیلومتر
2- استراتوسفر : از 17.7 تا 50 کیلومتر
3- مزوسفر : از 50 تا 85.8 کیلومتر
4- تروموسفر : از 85.8 تا 640 کیلومتر
5- اگزوسفر : از 640 کیلومتر به بالا

و اما مغلطه مسلمانان:
انها در بین لایه های استرتوسفر و مزوسفر لایه "اوزونسفر" که جاییست که اوزون استراتوسفری یافت میشود و همچنین در بین لایه مزوسفر و تروموسفر لایه "یونیسفر" که یک منطقه جویست که شامل یونها میشود را اضافه میکنند
نکته اینجاست که اگر ما بخواهیم مناطق جوی را هم به لایه های اصلی اضافه کنیم پس لایه های بسیار دیگری نیز باید اضافه کنیم
مثلا لایه "مگنتوسفر" جایی است که میدان مغناطیسی زمین با بادهای خورشیدی مقابله می‌کند یا لایه "کمربندهای تشعشعی وان آلن" مناطقی هستند که ذرات از طرف خورشید متراکم می‌شوند

دوست مسلمان واقعیت این است که عدد هفت در ادیان سامی یک عدد مقدس بوده است مانند هفت اسمان ، شمعدان هفت شاخه ، هفت زمین ، هفت دریا یا مثل هفت دور طواف یا هفت سنگی که در سنگ زدن به شیطان بر میدارند و....

خیام در جواب این عدد بازی ها و مقدس سازی ها میگوید:
چون چرخ به کام یک خردمند نگشت
خواهی تو فلک "هفت" شمر خواهی "هشت"
چون باید مرد و ارزوها همه هشت
چه مور خورد به گور و چه گرگ به دشت

در تصاویر زیر فرتوری که مسلمین برای ادعای خود ارائه میدهند و فرتوری که علم از لایه های جو ارائه میدهد را در کنار هم گذاشته ایم تا خود مقایسه کنید

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲, دوشنبه

جسد فرعون غرق شده..!؟



جسد فرعون غرق شده..!؟
یکی دیگر از معجزه سازی های قران که باز هم توسط موریس بوکای و معجزه سازان اسلامی انجام شده است پیدا شدن جسد فرعون است که اجازه دهید ابتدا به سخنان معجزه سازان و ایه مربوطه بپردازیم سپس به نقد این دروغ پردازی ها :

"هنگامی که "فرانسوا میتران" در سال 1981 میلادی زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت ، ازمصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده "رامسس" را برای برخی آزمایشها و تحقیقات از مصر به فرانسه منتقل کند و.....
تحقیقات پروفسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب نتایج نهایی ظاهر شد بقایای نمکی که پس از ساعت ها تحقیق بر جسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کرده اند"

سوره یونس ایه 92:
پس امروز تو را با زره [زرين] خودت به بلندى [ساحل] مىافكنيم تا براى كسانى كه از پى تو مىآيند عبرتى باشد و بىگمان بسيارى از مردم از نشانههاى ما غافلند (۹۲)

و اما نقد و پاسخ به این معجزه:
نخست اینکه باید گفت اولا جسد مربوط به فرعون "مرنپتاه" ("Mrnptah") است
نه "رامسس دوم" و کار انتقال جسد در زمان "والری ژیسکار دستن" در سال 1976 بوده نه سال 1981 در زمان "فرانسوا میتران"

نکته ی جالب در این معجزات آن است که نویسنده به کشف بقایای نمک پس از ساعتها تحقیق بر جسد اشاره می کند و آن را دلیل بر مرگ فرعون در دریا می شمارد !
نخست اینکه کشف وجود نمک بر مومیایی ها احتیاج به ساعتها تحقیق ندارد و دوم اینکه وجود نمک در مومیایی منحصر به همین یک جسد هم نیست ، در دایره المعارف مصر گفته شده که دوره مومیایی کردن یک دوره 60 الی 90 روزه میباشد که ابتدا جسد را بطور کامل میشستند سپس ، بعد از انجام یک سری مراحل جسد را مدتی در نمک میگذاشتند پس طبیعیست که در جسد مومیایی نمک پیداشود
و نیز در همان دایره المعارف گفته شده که از نمک برای ضد عفونی کردن و خشک کردن و نگهداری اجساد استفاده می شده است
اصولا موریس بوکای دلایل پزشکی دیگری برای شواهد خود ارائه نمیدهد و دلایل او برای اثبات گفته هایش متون مقدس است و حتی در کتاب خود با فرنام "کتاب مقدس ، قران و علم" میگوید شواهد پزشکی نشان میدهد که فرعون زیاد در درون اب نبوده است و حتی ممکن است از شوک درون اب افتادن غرق شده باشد
از طرفی طبق گزارش های دایره المعارف مصری ها ، نمکی به نام "نطرون" وجود داد که همه ی مومیایی ها مدتی (حدود 40 روز) درون ان غوطه ور بودند که مواد سازنده این نمک (نطرون) همانند مواد سازنده نمک اب دریاست ، بنابراین روی همه ی فرعون ها و مومیایی ها این نمک دیده میشود
آنچه بر مبنای شواهد به دست آمده از مطالعه ی مومیایی "مرنپتاه" می توان یافت بیش از این نیست که از التهاب مفاصل و تصلب شرایین رنج می برده و همچنین مشکلات شدید دندان و شواهدی از شکستگی های قبلی استخوانهای ران داشته است
در اخر اینکه نظریه موریس بوکای مورد قبول همگان نبوده و نظریات دیگری هنوز در مورد فرعون "مرنپتاه" وجود دارد ولی این مسلمانان هستند که اینگونه سریع دست به معجزه سازی های عجیب و غریب میزنند تا قران را کتابی ماورایی نشان دهند

رد معجزات عددی و ریاضی قرآن (قسمت اول):




رد معجزات عددی و ریاضی قرآن (قسمت اول):

برخی از قرآن پژوهان در سالهای اخیر کشفیاتی درباره‌ی نظم عددی ایات قرآن و مناسبات آماری میان برخی از واژگان این کتاب کرده‌اند که بسیار جالب توجه می‌باشد؛ در ذیل به 3 مورد از آنها اشاره میکنیم :

1-دو كلمه عقل و نور هر كدام به تساوی 49 بار تكرار شده است ( اشاره به نقش تعقل در هدايت )

2- كلمه "شهر" به معناي ماه دقيقاً ۱۲ مرتبه در قرآن به كار رفته است. (۲)

3- نمازهای يوميه پنج وقت دارد و كلمه صلوه نيز در قرآن به همين تعداد آمده است .

و اما پاسخ: شما گفتید که:

1- دو كلمه عقل و نور هر كدام به تساوی 49 بار تكرار شده است (اشاره به نقش تعقل در هدايت)
اولا عقل و نور چه ربطی با هم دارند و کسی جز سفسطه کاران ارتباط مستقیم آنان را بیان نمی کند.
دوم اینکه کلمه‌ی عقل حتی یک بار هم در قرآن نیامده بلکه مشتقات آن به صورت فعل به 5 حالت و جمعا 49 بار در قرآن آمده است که مدعی اعجاز بر خلاف سایر موارد که واژگان خاص را گلچین می‌کردند این بار تمامی مشتقات آن را مد نظر قرار دادند:
تعقلون (24 بار)
یعقلون (22 بار)
عقلوه (1 بار)
نعقل (1 بار)
یعقلها (1 بار)
جزئیات را ننوشتیم چون با مدعی در مورد تعداد این واژگان اختلاف نظری نیست؛ کل مشتقات نور که شامل نار هم می‌شود جمعا 194 بار و به 10 حالت در قرآن تکرار شده است؛ کلمه‌ی نور با مشتقات آن هم به 8 حالت و جمعا 49 بار در قرآن آمده است:
نور (24 دبار)
نورا (9 بار)
نوره (4 بار)
نورهم (4 بار)
منیر (4 بار)
نورکم (1 بار)
نورنا (1 بار)
نار (126 بار)
نارا (19 بار)
همانگونه که مشاهده می‌شود نور به صورت معرفه 24 بار در قرآن تکرار شده و در تمامی این موارد اسم هستند در حالی که تمام موارد عقل نه اسم بلکه فعل می‌باشند.
ضمنا چرا واژگانی مانند فکر را حذف کرده‌اند، البته یادآور می‌شوم که قرآن عقل را قلب می‌داند.

شما گفتید:

2- كلمه "شهر" به معنی ماه، دقيقا 12 بار در قرآن به كار رفته
در اینجا نیز شما مرتکب دروغ و مغلطه شده‌اید، زیرا کلمه‌ی "شهر" در5 حالت کلی و جمعا 21 بار در قرآن آمده است:
الشهر (6 بار):
بقره/185 - بقره/194 (دو بار) - بقره/217 - مائده/2 - مائده/97 -.
شهر (4 بار):
سبا/12 (دو بار) - بقره/185- قدر/3
اشهر (5 بار):
بقره/197 - بقره/226 - بقره/234 - توبه/2 - طلاق/4.
الاشهر (1 بار):
توبه/5
شهرا (دو بار):
توبه/36 - احقاف/15.
شهرین ( دو بار):
نساء/92 - مجادله/4.
شهور ( یک بار):
توبه/36
شاید بگوئید که تنها حالت مفرد مد نظر است، اولا چرا تنها حالت مفرد و ثانیا باز در همین حالت نیز همانگونه که مشاهده می‌گردد 6 حالت به صورت نکره و 6 حالت دیگر به صورت معرفه است؛ احتمالا اگر این موضوع به صورت 4 و 8 بود شما باز از دل آن معجزه‌ی 4 ماه حرام استخراج را می‌کردید!

شما گفتید:

3- نمازهای يوميه 5 وقت دارد و كلمه صلوه نيز در قرآن به همين تعداد آمده.
در اینجا چیزی جز دروغگوئی شما وجود ندارد و کلمه‌ی صلاه (نماز) و مشتقات آن 99 بار در قرآن تکرار شده:
الصلاه (67 بار):
بقره/3 - بقره/43 - بقره/45 - بقره/83 - بقره/110 - بقره/153 - بقره/177 - بقره/238 - بقره/277 - نساء/43 - نساء/77 - نساء/101 - نساء/102 - نساء/103 (سه بار) - نساء/142 - نساء/162 - مائده/6 - مائده/12 - مائده/55 - مائده/58 - مائده/91 - مائده/106 - انعام/72 - اعراف/170 - انفال/3 - توبه/5 - توبه/11 - توبه/18 - توبه/54 - توبه/71 - یونس/87 - هود/114 - رعد/22 - ابراهیم/31 - ابراهیم/37 - ابراهیم/40 - اسراء/78 - مریم/31 - مریم/55 - مریم/59 - طه/14 - طه/132 - انبیاء/73 - حج/35 - حج/41 - حج/78 - نور/37 - نور/56 - نور/58 (دو بار) - نمل/3 - عنکبوت/45 (دو بار) - روم/31 - لقمان/4 - لقمان/17 - احزاب/33 - فاطر/18 - فاطر/29 - شوری/38 - مجادله/13 - جمعه/9 - جمعه/10 - مزمل/20 - بینه/5.
اما سایر مشتقات صلاه:
صلاتَهم (6 بار):
انعام/92 - انفال/35 - مؤمنون/2 - معارج/23 - معارج/34 - ماعون/5.
صلاتک (3 بار):
توبه/103 و به معنای دعا - هود/87 - اسراء/110.
صلوات (4 بار):
بقره/157 و به معنای درود - بقره/238 - توبه/99 و به معنای دعا - حج/40 و به معنی پرستشگاه یهودیان و معادل کنیسه.
صلواتهم (1 بار):
مؤمنون/9
صلاته (1 بار):
نور/41
صلاتی (1 بار):
انعام/162
مصلین (3 بار) و به معنای نمازگزاران:
معارج/22 - مدثر/43 - ماعون/4
مصلی (1 بار) به معنی جای نماز خواندن:
احتمالا اگر در یکی از این مشتقات عدد 5 و یا 17 وجود داشت از دلش معجزه‌ی نماز 5 گانه و یا 17 رکعت نماز روزانه استخراج می‌کردند.

۱۳۹۲ فروردین ۳۱, شنبه

معجزه علمی قرآن،مغلطه یا حقیقت...!؟



معجزه علمی قرآن،مغلطه یا حقیقت...!؟

یکی دیگر از معجزه سازی های بی دقت معجزه سازان ایه 32 انبیا میباشد که معجزه سازان انرا به علوم قرن 20 ربط میدهند:
سوره انبیا آیه ۳۲
(وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا " مَحْفُوظًا " وَهُمْ عَنْ آیَاتِهَا مُعْرِضُونَ)
و آسمان را سقفی محافظ قرار دادیم ولی آن ها از نشانه های او روی گردان هستند
این خاصیت آسمان با تحقیقات دانشمندان در قرن ۲۰ ثابت شد. جوی که اطراف زمین را فراگرفته است دارای عملکرد های حیاتی بسیار مهمی است. یک نقش آن حفاظت کردن زمین در مقابل شهاب سنگ های کوچک و بزرگ است تا به زمین برخورد نکنند.علاوه بر این، جو زمین تشعشعات خورشیدی را صافی می کند و اجازه نمی دهد که همگی آن ها از جو عبور کنند زیرا بسیاری از آن ها برای حیات روی کره زمین بسیار خطرناک هستند…


اما پاسخ:
اولا متاسفانه باید بگوییم که نویسنده امانت را در ترجمه عایت نکرده است، او کلمه ی "محفوظ" را "محافظ" معنا نموده
محافظ یعنی چیزی که چیزهای دیگر را حفظ مینماید
محفوظ اسم مفعول است و به معنای حفاظت شده میباشد،یعنی اینکه خود (آسمان) نیاز به حفظ دارد
اما این به اصطلاح روشنفکران دینی،در اینجا اینگونه القا مینمایند که آسمان همان جو میباشد و اینکه الله بیان نموده، ما آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم، منظورش لایه ی ازن و.... است.
در پاسخ باید گفت که از نظر قرآن، کل ستارگان گیتی در آسمان دنیا (پائین) قرار دارند:
(صافات/6) ما آسمان دنیا (پائين) را با ستارگان تزيين كرديم.
منظور قرآن از سقف محفوظ ، حفظ آسمان از استراق سمع شیطانهاست
(صافات/7) ما آسمان دنيا را به زيور ستارگان آراستهايم।
(صافات/8) و از هر شيطان سركشى محفوظ داشته ايم।
(صافات/9) به [اسرار] ملأاعلى گوش نتوانند داد و از هر طرف به سویشان (با شهاب سنگ) پرتاب میشود.
(صافات/10) مگر كسى كه ربايشى بربايد (اطلاعاتی بدست آورد و فرار کند) که در این صورت شهاب سنگی به سویش پرتاب میگردد.
در سوره فصلت/12 نیز عینا به این مسئله اشاره شده
..... و آسمان دنیا (پائين) را با چراغهاي (ستارگان) زينت بخشيديم و (پرتاب شهاب سنگها) از استراق سمع شياطين حفظ كرديم...

همچنین الله، شهاب سنگ را برای زدن به شیاطین پرتاب میکند.
پس طبق نوشته های مغلطه کاران، اگر منظور قرآن از آسمان، طبقات گوناگون جو میباشد، پس ستارگان باید در همین نزدیکی قرار داشته باشند!